انواده نخستين نهاد زندگي اجتماعي کودک است که در شکل گيري عادتها و انديشه هاي اجتماعي کودک نقش بسيار مهميدارد. در شکل گيري رفتار و ديدگاههاي اجتماعي کودک، جنبه هاي عاطفي روابط والدين و فرزندان نقش مهميدارد، در خانواده هايي که والدين رفتارهاي محبت آميز دارند، معمولاً کودکان نيز با رفتارهاي اخلاقي مثبت و احترام به ديگران و انگيزه پيشرفت رشد مي يابند (محبي نورالدين وند و همکاران، 1389).
خانواده با توجه به تأثير قابل توجه بر رشد روانشناختي فرزندان، از مهمترين عوامل تأثيرگذار بر شخصيت آنان بوده و به طور مستقيم و غير مستقيم بر پيشرفت تحصيلي فرد تأثير ميگذارد (دسجردينس[1] و همکاران، 2008). بهطورکلي نقش و تأثير خانواده برشکل گيري شخصيت به طور عمده در سه محور تأثير سبکهاي فرزندپروري، ساير اعضاء خانواده و ترتيب تولد فرزندان مورد توجه قرار گرفته است (ويک نلسون و ايزرل[2]، 2009).
سبک فرزند پروري مجموعه اي از نگرش ها در مورد کودک است که به ايجاد جوي هيجاني منجر ميشود که والدين رفتارهاي خود را با کودک در بستر آن شکل داده و تنظيم ميکند(دارلينگ و اشتنبرگ[3]، 1993؛ به نقل از زماني و عابديني، 1392). باوميرند[4] (1991) بر اساس دوبعد توقع[5] و پاسخ دهي[6] چهار سبک فرزندپروري را مشخص کرده است که عبارتند از: 1- فرزندپروري مستبدانه[7] که در آن والدين از فرزندان خود توقع و انتظارات زياد، ولي پاسخ دهي کميدارند، بر اطاعت بي چون و چرا کودکان تأکيد دارند، فاقد گرمي، صميميت و حمايت اند و بسيار سختگير هستند؛ 2-فرزندپروري مقتدرانه[8] که در آن والدين هم درخواست کننده و هم پاسخ دهنده اند، قوانين روشن و واضح دارند، از شيوههاي منطقي و استدلالي براي متقاعد کردن کودکان استفاده ميکنند، حمايت کننده اند و با کودک همدلي ميکنند (کوپلن[9] و همکاران، ،2002؛ به نقل از زماني و عابديني، 1392)؛ 3- فرزند پروري سهل انگارانه[10] که در آن والدين بسيار پاسخ دهنده اند و کمتر درخواست کننده اند. آنها قوانين زيادي براي فرزندشان وضع نميکنند و کنترلي بر رفتارهاي آنان ندارند؛ 4- فرزند پروري بدون توجه و مراقبت که در آن والدين نه پاسخ دهنده و نه درخواست کننده اند، فاقد قوانين مشخص اند، فاقد گرميو حمايت و صميميت اند و نظارت و کنترلي بر رفتارهاي فرزندان خود ندارند (کوپکو[11]، 2007).
منبع : مقاله فرزند پروري و سبک هاي آن
درباره این سایت